شرح خبر:
خبرگزاري فارس: وحيد جليلي مدير دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي طي دو سخنراني در دانشگاه فردوسي مشهد و دانشگاه صنعتي شريف، تبارشناسي مخالفان "مرگ بر آمريكا "در ايران را مورد بررسي قرار داده است. آنچه در پي مي آيد، ويراسته و تجميع شده اين دو گفتار است.
بسم الله الرحمن الرحيم
اين روزها دوباره در بعضي فضاهاي دانشگاهي و رسانه اي و سياسي كشور جريان مقابله با "مرگ بر آمريكا" فعال شده است.
اولين شرط براي مواجهه با اين جريان شناخت سابقه آن است. اين جريان بيش از شصت سال در اين كشور سابقه دارد و از ابزارهاي متنوعي چون سركوب و كشتار، تهديد ، تبعيد ،تحريم ، تحريف، تحقير ، ترور و ... بهره برده است و تا همين امروز هم هيچ كدام از اين ابزارها را كنار نگذاشته است. شايد در برخي مقاطع هم موفقيت هايي داشته است .
اولين باري كه جريان مقابله با مرگ بر آمريكا خود را به رخ كشيد 16 آذر 1332بود.
*****
"خيلي خوشوقتم كه ميبينم ملت ايران مصمم به حفظ استقلال سياسي و تماميت ارضي كشور خود است و همچنين با عزم راسخ براي پيشرفتهاي اقتصادي و اجتماعي در محيط نظم و قانون گوشزد مينمايد اگر ملت ايران موفق شود استقلال و تماميت كشور خود را حفظ نمايد و اگر به پيشرفتهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي خود همچنان ادامه دهد و اگر زندگي معنوي و فرهنگي را طبق سنت باستاني خود بسط و توسعه دهد آن وقت ميتوان گفت كه كمك برجستهاي به صلح و استقرار نظم دنيا خواهد كرد. وظيفه تربيت جوانان و آماده ساختن آنها به ايفاي نقش برجسته خود در دنيا بر عهده اين دانشگاه بزرگ است و ساير مدارس اين كشور. اطمينان دارم كه اگر موفقيت اعضاي اين دانشگاه و ساير اساتيد اين كشور را آرزو كنم عين آرزوي ملت آمريكا را در اينجا منعكس كردهام."
اين بخشي از خطابه آقاي ريچارد نيكسون در دانشگاه تهران است. معاون وقت رئيس جمهور آمريكا كه در آذرماه 1332 در دانشگاه تهران حضور يافت و مورد استقبال اساتيد و رئيس دانشگاه قرار گرفت و به ايشان دكتراي افتخاري حقوق اهداء شد. و اين هم بخشي از خوشامد آقاي دكتر سياسي رئيس وقت دانشگاه تهران خطاب به آقاي ريچارد نيكسون:
"خانمها آقايان در ميان ايالات متحده آمريكا ايالتي است كه از حيث اعتدال آب و هوا و زيبائي طبيعت و وفور در ميان ساير ايالات آن كشور اعتبار مخصوص دارد. اين ايالت در مغرب آمريكا در كنار اقيانوس آرام قرار گرفته و نامش كاليفرنيا است. هشت سال پيش در 1945 هنگامي كه من به عنوان نماينده ايران در كنفرانس ملل متحد كه در سانفرانسيسكو تشكيل يافت وارد اين ايالت شدم از هواي لطيف و مناظر سرسبز و خرم و رياحين آن سرزمين به وجد آمده سرمست گرديدم. در يكي از شهرهاي اين ايالت پر بركت است كه مهمان ارجمند و عزيز ما آقاي ريچارد نيكسون در حدود چهل سال پيش پا به عرصه وجود گذاشتهاند."
اين عكس آن ديدار است كه آقاي نيكسون را در كنار اساتيد دانشگاه تهران نشان ميدهد. شخصي كه شانه به شانه ايشان ايستاده شخص بسيار مشهوري در تاريخ معاصر ايران است از مشروطه تا دوره پهلوي يعني آقاي سيدحسن تقيزاده پدر روشنفكري ايراني.
****
چند ماه بعد از 28 مرداد است. كدخدا ميخواهد ببيند ماموريت سرسپردگانش در ايران آيا درست انجام شده يا نه ؟ قرار است نيكسون به ايران بيايد.دانشجوها به تب و تاب ميافتند. فضا متشنج ميشود چند روز در دانشگاه تهران تظاهرات صورت ميشود و براي اولين بار فرياد مرگ بر آمريكا در ايران طنين مي اندازد. جريان مقابله با "مرگ بر آمريكا" از همان روز با سركوب دانشجويان در دانشگاه تهران شروع ميشود . سه نفر به شهادت ميرسند شهيد بزرگنيا، شهيد قندچي، شهيد شريعت رضوي و دهها نفر از جمله دكتر مصطفي چمران كه آن زمان دانشجوي دانشكده فني بوده زخمي مي شوند. سه روز بعد از سركوب دانشجويان ،آقاي نيكسون وارد ايران ميشود و مي رود در همان دانشگاه دقيقا در همان نقطهاي كه اين دانشجوها كشته شدهاند توسط پدر روشنفكري ايراني و اساتيد معظم دانشگاه تهران به ايشان دكتراي افتخاري حقوق اهدا ميشود.
وقت ضيق است وگرنه ميشد مفصلا خطابههاي حضرات را در استقبال از آقاي نيكسون خواند. بگذاريد فقط چند جمله از آقاي تقيزاده را هم بخوانم. تقيزاده همان شخصي است كه همه آن جمله مشهورش را كه" بايد از فرق سر تا ناخن پا غربي بشويم." شنيده ايد.
ايشان در مجلس سنا از آقاي نيكسون اين گونه استقبال مي كند:
"ضمنا اين را هم ميخواهم بگويم چون مجلس سناي ما به نسبه يك بناي جديدي است ما هنوز عمارت مخصوص خودمان را نداريم و موقتا در اين بناي كوچك به سر ميبريم و ناچار شما را در اينجا پذيرايي ميكنيم ولي ميل دارم به يك بيت شعر از مشهورترين شاعران ايراني متوسل شوم.
گر خانه محقر است و تاريك،
بر ديده روشنت نشانم!"
بعد از اين ورود فاتحانه نيكسون به ايران و سركوب قدرتمندانه نهضت دانشجوييِ مرگ بر آمريكا ؛ اين گمان ايجاد شد كه مرگ بر آمريكا ديگر از اين كشور رخت بر بست و با اين زهر چشمي كه گرفتيم ديگر اتفاقي نخواهد افتاد.
*****
ديكتاتوري تحكيم شد تا حدود ده سال بعد خبري نبود و اينطور گمان ميرفت كه مرگ بر آمريكا كلا حذف شده اما در سال 42 اتفاقات ديگري رقم خورد. اين بار از حوزه، فرياد اعتراض بلند شد .ده سال پيش در 1332 دانشجوها شروع كردند و اين بار از حوزه علميه به رهبري حضرت امام فرياد مرگ بر آمريكا آغاز شد.
دوباره سركوب بزرگتري اتفاق افتاد چند هزار نفر به خاك و خون كشيده شدند .چه در تهران چه در قم چه در بعضي نقاط ديگر كشور از جمله ورامين و پيشوا كه اوصافش را كمابيش شنيدهايد.
امام دستگير شد و در قزل قلعه در زندان انفرادي محبوس شد. جالب است كه بعد مدتي به ايشان اجازه ميدهند كه اگر خواست كتاب داشته باشد. ايشان دو تا كتاب را ميگويند كه براي من بياوريد در آن سلول. يك كتاب، كتاب مستدرك الوسايل است يك كتاب حديثي است و ديگري كتاب تاريخ مشروطه است. امام در زندان شروع مي كند دو مرتبه تاريخ مشروطه را مرور كردن. اين را از اين جهت ميخواهم عرض كنم كه بدانيد امام يكي از دقيقترين و مسلطترين و مُشرِفترين آدمها به تاريخ معاصر ايران است. بعضي از صحنهها را كه خود او در صحنه حضور دا شته ؛ امام خاطراتش را از مدرس بعضي وقتها تلويزيون پخش ميكند شايد ديده باشيد كه ميگويد كه من خودم از قم بلند ميشدم ميرفتم تهران براي اينكه فقط مدرس را توي جلسات مجلس آن روز ببينم. امام خيلي شخصيت عظيمي داشت ولي اسم مدرس را كه ميآورد چشمهايش برق ميزد. ميگفت شما نديديد! مدرس وقتي كه وارد مجلس ميشد چطوري فضا عوض ميشد و .... جدا از اين حضور مستقيمي كه امام در بسياري از صحنهها داشت،در تاريخ مطالعه كرده كه در بخش بعدي صحبتم اشاره خواهم كرد امام چه توشهاي از اين تاريخداني خودش و تاريخ شناسي خودش برگرفت براي رهبري انقلاب.
بعد از مدتي كه حضرت امام در زندان بود آزاد شد ولي آزادي ايشان خيلي به طول نينجاميد .در مهرماه 1343 لايحه كاپيتولاسيون در مجلس آن روز تصويب شد به اين معنا كه اتباع آمريكايي كه روز به روز هم داشت تعدادشان در ايران افزوده ميشد بر اساس قانون آمريكا در اين كشور زندگي خواهند كرد نه براساس قانون ايران. كأنه اينجا قطعهاي از خاك آمريكا است و اگر جنايتي مرتكب بشوند اگر جرمي مرتكب بشوند كسي حق ندارد طبق قوانين ايران و از مقامات ايراني با آنها برخورد كند. اگر لازم به برخورد باشد بايد برگردند كشورشان طبق قوانين آمريكا به جرايمشان رسيدگي بشود. *
و بعد رهبر بزرگ ديني آن دوره وقتي كه مقابل اين سخنراني كرد شب ماشين رفت در خانهاش گفتند اينجا كسي حق ندارد به آمريكا توهين بكند كسي حق ندارد به آمريكا اعتراض بكند سوار ماشين كردند بردند سوار هواپيمايش كردند از كشور اخراجش كردند. چه فكر كردي؟ اينجا تيول آمريكا است. امام به خاطر مرگ بر شاه تبعيد نشد به خاطر مرگ بر آمريكا تبعيد شد. بعضيها ميبينم اين روزها توي دانشگاهها راه افتادهاند كه اصلا انقلاب اسلامي ربطي به استكبارستيزي و آمريكا ستيزي نداشته! چقدر وقيحانه صريحترين و بديهيترين واقعيات انقلاب را دارند انكار ميكنند. اصلا تبعيد رهبر اين نهضت به چه خاطر بود؟ اين جمله امام كه "تمام گرفتاريهاي ما از آمريكا است" مال سال 68 نيست مال سال 58 هم نيست مال سال 43 است. در همان سخنراني مشهوري كه ايشان در سيزده آبان 43 ايراد كردند. خب پس در حالي كه آمريكا و آمريكاپرستها، غربيها و غربزدهها فكر ميكردند كه توانستهاند با آن سركوب خشن شانزده آذر 32 شعار مرگ بر آمريكا را حذف كنند، اين بار در 15 خرداد 42 و در سيزده آبان 43 ديدند كه نه! نتوانستند مرگ بر آمريكا را از اين ملت بگيرند. امام را تبعيد كردند گفتند خيلي خب تمام شد .يك نفر ديگر مانده بود، دانشجوها را كه سركوب كرديم در حوزه هم كه يك نفر بود كه انداختيمش بيرون . برويم با ارباب دل بدهيم و قلوه بگيريم و مملكت را مطابق ميل ايشان اداره بكنيم.
تا رسيد به 1357.
البته در اين دوره پانزده ساله از 42 تا 57 تلاشهاي زيادي شد . امام در تبعيد و شاگردانش در داخل ايران تلاش ميكردند كه ادبيات مبارزه را شكل بدهند و مفاهيم لازم براي قيام را و براي درانداختن طرح نو و حذف رژيم سلطنتي ايجاد كنند. بسياري چهرهها در اين ده پانزده سال شكنجه شدند تبعيد شدند به زندان افتادند ولي در نهايت در 57 اين زحمات جواب داد.
يك جمله بخوانم از مرحوم دكتر شريعتي يكي از كساني كه در مقطعي از اين 15 سال نقش مهمي داشت در روشن نگه داشتن شعله تفكر انقلابي و ديني:
"امريكا امريكا!اين بلاهت عظيم و توحّش متمدن و بدويّت مدرن و خشونت با اتيكت و غارت قانونمند و خوشبختي زشت و آزادي لش و دموكراسي احمق و اينديويدواليسم قالب ريزي شده و استاندارديزه و بالاخره: همان جاهليت عرب! با شريف هاي قرشي! و سياه هاي حبشي! و "كعبه مقدسي" كه اينك "مجسمه آزادي" نام دارد و بازار عكّاظي كه "وال استريت" و "بني اميّه" و "بني عبد مناف" و "بني هاشم"؛ كه خانواده "فورد" و خانواده "راكفلر" و "كندي" و همان "خاطره موهوم" و "فخر مجهول" به ابراهيم و اسماعيل كه اينجا: "جرج واشنگتن" و "ابراهيم لينكلن" و در اينجا و آنجا و هرجا: طوايف يهود "بني قريظه" و "بني نظير" و "بني قينقاع" كه "پول" و جواهر و بازار و مي فروشي ها را تيول خود دارند، منتها در ابعاد ميليونها برابر آگرانديسمان شده و هر شتر جمّازه دو كوهانه، يك جمبوجت ب52 هشت موتوره بمب افكن گشته! و "دارالّندوه شيوخ"، "سازمان سيا" شده و هر "ابو لهب" ي، يك "دالس" و "كسينجر" و هر "حمّالة الحطب" و "هند جگر خواره" اي، يك پتياره ديوي چون خانوم "روزولت" و هر "وحشي" حمزه كُشي، يك "چومبه" يا "ژنرال لونول" و "وان تيو"!
اينها جملات مرحوم دكتر شريعتي است .
در همان شرايطي كه اينها فكر ميكردند مرگ بر امريكا را با سركوب 16 آذر و 15 خرداد و 13 آبان از اين ملت گرفته اند كساني بودند مجاهداني بودند متفكراني بودند كه نگذاشتند اين روياي خام آنها تحقق پيدا كند.
و انقلاب شد. انقلابي كه اولين شعارش، اولين واژهاي كه از دهان مردم بيرون ميآمد براي تبيين آرمانهاي انقلاب، استقلال بود. "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي".
باز يك عده ميگويند كه انقلاب اصلا به دنيا به غرب به آمريكا كاري نداشت!
استقلال از كي منظور بود پس؟ استقلال از افغانستان ميخواستند ملت ايران؟ استقلال از چي ميخواستند؟ استقلال آزادي جمهوري اسلامي!
يك نكته مهم در بحث استقلال اين است كه در انقلاب ايران استقلال صرفا به معناي استقلال سياسي نبود بلكه دقيقا به معناي استقلال تئوريك و استقلال فكري هم بود. ما كه گواتمالا و بوركينافاسو و كامبوج نبوديم كه بخواهيم براي استقلالخواهيمان محتاج نظريهپردازان كمونيست و ماركسيست باشيم. چون بسياري از انقلابهاي جهان در برابر آمريكا به اردوگاه شرق پناه برده بودند و از ادبيات ماركسيستي استفاده ميكردند. شاهكار بزرگ امام اين بود كه استقلال را ابتدا در حوزه فكر معنا كرد. ادبياتي كه امام آورد ديگر ادبيات متعارف رژيم هاي انقلابيِ كمونيستي نبود. ادبيات امام امپرياليزم و نميدانم پرولتر و اينها نبود. ادبيات امام استكبار بود ،طاغوت بود ، مستضعفين بود و آن كليدواژه شاهكار امام: "شيطان بزرگ".
بعضيها فكر ميكنند كه تسخيرلانه جاسوسي درافتادن انقلاب اسلامي است با آمريكا.
ولي اگر درست دقت كنيم اگر دقيق بنگريم تسخير لانه جاسوسي حتي بيش از آنكه به آمريكا ضربه زد يا لااقل در همان تراز ضربه به شوروي و و تفكر ماركسيستي و كمونيستي بود. چرا؟
چون سالها كمونيسم و ماركسيسم در جهان تبليغ كرده بود و اين را جا انداخته بود كه دين افيون تودههاست. هيچ مبناي مبارزهاي نميتواند بر دين مستقر شود بايد از دين فاصله گرفت تا بشود مبارزه كرد وگرنه دين دعوت ميكند به سازش. دين ظلمها را به آسمان نسبت ميدهد ميگويد خدا اراده كرده است كه شماها شهروندان درجه دو باشيد شماها برده و بنده اربابها و كدخداها باشيد. ماركسيست ها مي گفتند مبناي روحاني ها توجيه ظلم كدخداها و توصيه به پذيرش حاكميت آنها و زندگي زير سايه آنهاست. مي گويند خدا اينگونه خواسته است و تقدير خويش را بپذيريد. اين را جا انداخته بودند ماركسيستها و كمونيستها و بسياري از مبارزان و آزاديخواهان و ظلم ستيزان جهان را به اشتباه افكنده بودند. اتفاقي كه در 13 آبان 58 افتاد ضربهاي بود همزمان به آمريكا و شوروي . به كاپيتاليزم و كمونيزم. كساني از اين ديوار بالا رفتند كه نه تنها دين را افيون تودهها نميدانستند بلكه متدينترين و آسماني ترين آدمهاي روزگار بودند.
شهيد محمد وراميني، شهيد وزوايي، شهيد مهدي رجببيگي و بسياري از كساني كه نقش كليدي داشتند در آن روز ؛ بعدها در صحنههاي مختلف انقلاب اسلامي چه در دفاع مقدس چه توسط منافقين به شهادت رسيدند. نماز شب خوانها دژ آمريكا را تسخير كردند. دعاي كميلخوانها آبروي "امپرياليزم" آمريكا را بردند و اين بزرگترين خطر براي كمونيستها هم بود. تسخير لانه جاسوسي آغاز فروپاشي امپراطوري شوروي بود كه در كمتر از ده دوازده سال اين اتفاق افتاد. مبداء الهام تازهاي براي مبارزان جهان براي متفكران جهان پيش آمده بود. شما بخوانيد گزارش آقاي ميشل فوكو و تاملات آقاي ميشل فوكو را كه بزرگترين متفكر پست مدرن غرب است و نقطه شروع پست مدرنيزم در غرب است. مبهوت مانده بود آدم بسيار پيچيده و عميقي مثل فوكو وقتي كه آمد در خيابانهاي تهران چند هفتهاي در ايام سال 1357 مبهوت شده بود كه امام چه كرده است .حس ميكرد كه دوران تازهاي در پيش است . واين فرق ميكند با انقلابهاي كمونيستي و شورشهاي كور .
امروز البته بعضي عَلَم برداشتهاند در مجلات مختلف تريبونهاي گوناگون كه آقا اصلا ما ادبيات ضد آمريكائي نداشتيم اين را چپها انداختند تو دهان انقلاب ! امام كه ضد آمريكائي نبود كه، اين را چپها گذاشتند تو دهان امام! وقاحت و ركاكت ديگر تا چه حد. چند سال پيش مقالهاي يكي از حضرات روشنفكران نوشته بود من مفصلا بهش جواب دادم تحت عنوان "ليبراليسم علّيه امپرياليسم"، تمام تلاش خودش را به كار گرفته بود كه بگويد حركت ضدامريكائي ملت ايران در انقلاب اسلامي يك تب عارضي بود!! اصالتي نداشت نسبتي با اصل انقلاب نداشت نسبتي با ماهيت انقلاب اسلامي نداشت. اينها همهاش حرفهاي دكتر پيمان بوده و نميدانم جاما بوده و يكسري آدمهاي ماركسيست و ماركسيستهاي مذهبي يا غيره ... .
خدا لعنت كند كساني را كه دارند حقايق به اين روشني را انكار ميكنند . اگر كسي يك مرور مختصري بكند بر ادبيات شهداي ما در وصيتنامههايشان. دهها هزار نفر از بهترين جوانان اين ملت جان خودشان را پاي اين عَلَم پاي اين منظومه فكري فدا كردند . در وصيتنامههايشان ببينيم صد سال كه نگذشته !هزار سال كه نگذشته ! هنوز كه هنوز است پدر مادرهاي اينها در بين ما هستند. فرزندان اينها در بين ما هستند .وصيتنامههاي اينها را بخوانيم .نگاه آنها چه بود؟ آيا آنها ادبيات ماركسيستي داشتند در مبارزه با آمريكا؟! بيان كنم چند جمله از شهدا را.
"اي منافقين بيشرم كه بيشتر از همه جنايتكاران به اين انقلاب اسلامي ضربه زديد و خود هيچ نتيجهاي نگرفتيد و نميدانيد چه كسي رهبري شما را دارد و چه هدفي داريد هر كسي رسيده دستوري داده و شما اجرا كرديد و جنايتي كه از هيچ خائني سر نزده و در تاريخ شما انجام دادهايد فقط بخاطر اين كه نوكري خود را به اربابتان آمريكا و شوروي تمام كنيد." (شهيد رضا احمدي).
"آمريكاي خائن با كمك منافقين دارند شاخ و برگ اين نهال انقلاب را ميريزند ما بايد نگذاريم كه ابرقدرتها و واسطههاي داخلي آنها به اين انقلاب ضرر و زيان برسانند." (شهيد محمود دايهعلي).
" اي آمريكاي خونخوار كه خون هم محرومان در سراسر گيتي به دست تو و يا جيرهخوارانت ميريزد به ياري حق و همت امت اسلامي ديگر عمرت به پايان رسيده است و تو را در جهان كه رسوائي رسواتر خواهيم كرد." شهيد ناصر جام شهرياري. “از شما ملت مجاهد و قهرمان هميشه در صحنه ميخواهم كه در مقابل توطئهگران و منافقان و آمريكا همچون كوه و سدي استوار بايستيد و با آنها مقابله كنيد" (شهيد مهدي اردبيلي).
و ده ها نمونه مشابهي كه هست.
پس اتفاقي كه در انقلاب اسلامي افتاد اين بود كه مبارزه جهاني با آمريكا وارد فاز جديدي شد؛ با يك ادبيات آسماني و ملكوتي جهت داده شد و سيزده آبان 58 خيلي اتفاق تلخ و سختي براي آمريكائيها بود.
خاطرات ژنرال هايزر را خواهش ميكنم دوستان يك بار مرور كنند . يا ژنرال گاست را. انسان مو بر تنش راست ميشود كه اينها چه ميكردند در اين كشور. هايزر مي گويد ارتشبد رژيم شاه را صدا كردم گفتم لوله اسلحهها را پايين بياوريد ! بكُشيد مردم را. رفت به دستور من جامه عامل پوشاند دو روز بعد آمد گفت كه ژنرال هايزر دستوري را كه داديد اجرا كرديم ولي خب نتيجه نداد مردم بيشتر برانگيخته شدند ! آمريكائيها در اين كشور اينجوري زندگي ميكردند. اينجوري اُرد ميدادند به ارتشبد شما دستور ميدادند ملتت را بكش و او مثل يك سرباز صفر اطاعت ميكرد و ميآمد گزارش ميداد. بلي خيلي سخت است براي آنها كه در سيزده آبان 58 دانشجوها از ديوار لانه جاسوسي بروند بالا. آنها انتظار داشتند كه امام هم مثل ديگران خامي كند.
همان جوري كه مشروطه را يك عده با خوش خياليهاي خودشان با خامدستيهاي خودشان تقديم انگليس كردند همانجوري كه نهضت ملي نفت را با آن همه فداكاري با آن همه پيشرفتهاي بزرگ يك عده با ناپختگيها و خوشبينيها و خوش خياليهاي خودشان تقديم آمريكا كردند؛ آنها انتظار داشتند امام هم انقلاب اسلامي را دو دستي تقديم آنها كند. آنها انتظار داشتند كه هر غلطي ميخواهند در لانه جاسوسي بكنند كه فقط صد جلد اسناد جاسوسي اينها،آنهايي كه بر جاي مانده منتشر شده؛ تازه اصليترهايشان پودر شد و سوزانده شد و به دست ما نرسيد. اينها اعتراضشان اين است چرا اجازه نداديد يك مقدار ديگر فرصت ميداديد ما شما را سركوب ميكرديم!
امروز خيلي ما به نسبت پنج سال پيش ده سال پيش بهتر ميتوانيم ماجراي سيزده آبان را و منطقش را و بر حق بودنش را درك كنيم. اگر كسي ميخواهد سيزده آبان را بفهمد و ارزش و جايگاهش را درك كند نگاهي به ماجراي بيداري اسلامي و بهار عربي بياندازد.
شما ببينيد در همين سالهاي اخير در يك كشوري مثل مصر چه فرصت عظيمي پيش آمد. يك ملتي انقلاب كردند عظمت امام را و شاهكار امام را در مقايسه آن با حركتي مثل اخوان المسلمين بفهميد. اخوان المسلمين يك حركت ريشهدار سياسي هفتاد هشتاد ساله در منطقه است. ملت مصر فداكاري كردند صدها نفر شهيد دادند كشور را از چنگ مبارك درآوردند. رهبران آنها چه كردند؟ اولين كاري كه كردند به آمريكائيها لبخند زدند. حتي حاضر نشدند سفارت اسرائيل را ببندند. آنهايي كه ميگويند چرا با آمريكا درگير شديم بيايند امروز جواب بدهند .
آمريكا اخوان المسلمين مصر را تحمل نكرد با اينكه دست دوستي به سمت آنها دراز كرد. همين آقاي مُرسي يادتان هست آمد ايران با چه لحن زشتي با چه لحن بچگانهاي حرف زد حتي حاضر نشد به ملاقات رهبري برود. هي سيگنال فرستاد به آمريكائيها كه آقا ما با شما هستيم ما با شما هستيم با آمريكائيها در قضيه سوريه كاملا همكاري كرد. گفت من سفارت اسرائيل را در قاهره نگه ميدارم ولي سفارت سوريه را در قاهره ميبندم....
گفتند نه ما يك نوكر بهتر از تو داريم ! در عرض يك سال و نيم دو سال انقلاب مصر به باد رفت . دو مرتبه شرايط برگشت يك جريان ارتجاعي شروع شد. امام چه كار كرد؟ امام از روز اول مبارزه فهميده بود كه اگر ما ميخواهيم در داخل اصلاحي انجام بدهيم اگر در داخل ميخواهيم كشور را درست اداره كنيم لازمهاش اين است كه پرچم استقلال را بلند نگه داريم لازمهاش اين است كه در فضاي جهاني با مستكبرين درگير بشويم مگر اين ملت كم هزينه داده بود در مشروطه ؟انسان گريهاش ميگيرد وقتي ميخواند تاريخ مشروطه را كه چقدر اين ملت فداكاري كرد. يك دوره چند ده سال قبل از آن اميركبير در اين كشور ظهور كرد چطوري سرش را زير آب كردند. ده ها سال بعد رسيد به ماجراي مشروطه. كم مگر فداكاري شد در مشروطه. مشروطهاي كه براي شعار آزادي و عدالت شكل گرفته بود در عرض كمتر از پانزده سال رسيد به سردار سپه، رسيد به رضاخان ديكتاتور، به رضاخان وحشي كه بخوانيد تاريخ رضاخان را !
اين روزها ببينيد چه اراجيفي راجع به اين مردك دارد ترويج ميشود. آن شهيد مدرسي كه خاطرهاش را از حضرت امام عرض كردم ملك الشعراي بهار راجع به مدرس ميگويد بعد ازحمله مغول تا امروز شخصيتي به عظمت مدرس در ايران ظهور نكرده است ! يعني در طي صدها سال يك نفر مثل مدرس ظهور ميكند. خوشبختانه دستنوشتههاي شهيد مدرس در خواف در زمان تبعيد اخيرا پيدا شد و منتشر شد.رئيس شهرباني مشهد ميرود خواف ميگويد مدرس كجا است ميگويند قربان طبق دستور در آن سلول زنداني است ميرود آنجا ميگويد نه شما خلا ف دستور عمل كرديد ميگويند چرا ؟ميگويد سلولش نور دارد پردهها را بكشيد! رضاخان وحشي با شخصيت عظيمي مثل مدرس آنجوري رفتار كرد. توي خاطراتش هست ميگويد يك سال به من اجازه ندادند موهايم را كوتاه كنم شوخي ميكند ميگويد كه مثل جدم رسول الله شدم موهايم تا سر شانههايم رسيده. مشروطه را رساندند به يك ديكتاتوري مثل رضاخان، مشروطهاي كه شعارش آزاديخواهي و عدالتخواهي بود.
در نهضت ملي نفت در همين مشهد بخوانيد خاطرات و عكسهايش را ببينيد در همين ميدان شهداي امروز ما چطوري دهها هزار نفر از مردم با چه شور و شوق و اشتياقي آمدند صنعت خودشان را ملي كردند نفت را از چنگ انگليسيها درآوردند هنوز هستند پيرمردهايي كه خاطره دارند از آن دوران در عرض كمتر از دو سال تبديل ميشود باز به ديكتاتوري پهلوي با كودتاي امريكاييها و انگليسيها. اينها انتظار داشتند انقلاب اسلامي به همان سرنوشت دچار بشود.
اينها فكر ميكردند امام هم يكي است مثل بقيه، يا با دنياخواهي يا با خوشخيالي و ناپختگي ميآيد و همه چيز را تحويل آنها ميدهد.
سيزده آبان 58 نشان داد كه باز هم نميشود مرگ بر آمريكا را از اين كشور گرفت. و همه تهديد ها و توطئه هاي 1332تا 58 در مقابله با "مرگ بر آمريكا" ناكام مانده است.
سالها گذشت . جنگي بر ما تحميل شد .هشت سال جنگ .در روزهاي آخر جنگ باز آمريكا خودش به صحنه آمد. آواكس دادن، سوپراتاندارد دادن، اگزوسه دادن، ميراژ دادن بمب شيميايي دادن كفايت نكرد شهر مسكوني را شهري كه مردم در آن زندگي ميكردند بمباران شيميائي كردند. هم حلبچه را در آن طرف هم سردشت را در اين طرف. اينها مال هزار سال پيش نيست اينها مال دويست سال پيش نيست چه خبر است در دانشگاه ما امروز كه آمريكا را به قول آقا يك عده دارند بزك ميكنند؟ اين هيولا را. شهر مسكوني ما را آمدند بمباران شيميائي كردند. همين طرفداران حقوق بشر همين فرانسه كه امروز صداي حقوق بشر از همه جاي پاريس بلند است رئيس جمهور ما را كشتند نخستوزير ما را كشتند دهها نماينده پارلمان ما را كشتند. هفده هزار نفر از مردم اين كشور را يك به يك ترور كردند و رفتند به فرانسه پناهنده شدند و امروز در بروكسل پاريس واشنگتن توي پارلمانهاي غربي دارند دم از حقوق بشر ميزنند همينها همين خانم مريم رجوي و بعد يك عده توي دانشگاههاي ما علم برميدارند كه آمريكا طرفدار دموكراسي است ! طرفدار حقوق بشر است ! با او ميشود تعامل كرد او با منافع ملي ما مشكلي ندارد او به ما حرمت ميگذارد او براي ما كرامت قائل است! آنهايي كه امروز دارند از اين حرفها ميزنند نه به دينشان كه به عقلشان بايد شك كرد. در آخر جنگ وارد شد هواپيماي مسافربري ما را زد .
ديدم يكسري از روشنفكران داخلي خودمان شروع كردند عَلَم برداشتهاند كه نخير اشتباه كرده بودند اصلا تعمدي در كار نبوده! آن فرمانده ناو وينسنز اشتباه كرده يك اشتباه محاسباتي بود غلط تشخيص داده بود زد هواپيما را منفجر كرد دويست سيصد تا زن و بچه را كشت.
خطا كرده بود؟!! كسي كه خطاي به اين بزرگي ميكند بهش مدال ميدهند؟! كمتر از دو سال بعد از آن واقعه رئيس جمهور آمريكا آقاي ويل راجرز را آورد و بهش مدال چسباند و تصريح كرد بخاطر شجاعت تو در عملياتهاي خليج فارس! هموطنان ما را با اين فجاعت ميكشند و مدال به سينه ميچسبانند ! و بعد ميگوييد چرا مرگ بر آمريكا؟
تو بايد دليل بياوري يا ما؟ مرگ بر آمريكا يعني درود بر استقلال، درود بر آزادي، درود بر عزت، درود بر كرامت، به آنهايي كه شعارشان مرگ بر استقلال است آنهايي كه شعارشان مرگ بر كرامت است مرگ بر عزت است آنهايي كه شعارشان زندگي ذليلانه است دنبال حذف مرگ بر آمريكا هستند.
رويشان نميشود وگرنه تصريح خواهند كرد كه آقا ما اگر با مرگ بر آمريكا مخالفيم به اين دليل است كه با استقلال مخالفيم.
باز هم آمريكا فكر كرد كه با اين چنگ و دنداني كه نشان داده و اين جنايتي كه مرتكب شده ملت ايران را خفه كرده سركوب كرده قطعنامه 598 پذيرفته شده و بدنبالش جرياناتي در داخل كشور شروع شد . نفوذهاي فكري نفوذهاي فرهنگي سياسي باز اين خيال خام در ذهنشان تقويت شد كه ايران دارد برميگردد به دامن خودمان. تكنوكرات ها يا به قول مرحوم جلال آل احمد تخصصبازان قدرت گرفتند. اينجوري عنوان شد كه نه ايران ديگر دست برخواهد داشت از آرمانهاي خودش انقلاب خودش استقلال خودش تلاش خواهد كرد كه در نظام جهاني مضمحل بشود هضم بشود باز يك گروه ديگري از دانشجوها علم مرگ بر آمريكا را بلند كردند از قندچي و بزرگنيا و شريعترضوي در سال 1332 تا رجببيگيها و قيصر امينپورها در 13 آبان 58 اين علم نيافتاد و به شهرياري ها و احمدي روشن ها رسيد.
بخوانم اين شعر قيصر را يكي از تسخيركنندگان لانه جاسوسي قيصر امينپور است كه در خاطراتش هست بالاي ديوار لانه جاسوسي ميآمد و براي مردم شعر ميخواند:
اينجا هرچند خانه و وطن ماست
اما بدان كه قصد اقامت نكردهايم
بايد نماز قصر بخوانيم
زيرا مسافريم
اينجا بايد به خون خويش وضو كرد
يا با خاك خونگرفته تيمم كرد
برخيز تا نماز بخوانيم
جاي نماز عشق همين جا است.
وقت نماز مرگ بر آمريكا است
پاداش اين نماز كم از آن نيست.
اين شعر قيصر امينپور است.
اين بار شهرياريها و رضائينژادها و روشنها علم را بدست گرفتند ولي اين بار ديگر خيلي فرق ميكرد با 1342 و 43. به قول بعضي دوستان ، در آن دوره ما بر سر حداقلها با آمريكا و استكبار جهاني درگير بوديم .ميگفتيم شما را به خدا ما را آدم حساب كنيد. آن سخنراني پرشور امام را در سيزده آبان 43 بخوانيد يا گوش كنيد صدايش هست امام ميگويد شما شاه ايران را ازآشپز امريكايي پستتر كردهايد آمريكاييها حق توحش از ما ميگرفتند. يك روزي ما سر اين جور چيزها با امريكا درگير شديم گلاويز شديم كه آقا ما انسانيم و روشنها و شهرياريها حد مبارزه را كجا بردند ازحداقلها بردند به حداكثرها. امروز ما با آمريكا درگير هستيم سر رسيدن به قلهها نه دامنهها. الان ما به آنجا رسيديم روي قلهها با آمريكا درگيريم در مرز علم با آمريكا درگيريم.
شهيد شهرياري يكي از بزرگترين دانشمندان جهان است و البته نمازشبخوان است سينهزن امام حسين است . انحصار علم را ميخواهند از چنگ استكبار در بياورند انحصارشكني تاوان دارد هزينه دارد. چند سال پيش در مجتمع تحقيقاتي فردو خدمت يكسري از اين دانشمندان جوان هستهاي بودم(البته الان ديگر به قول دوستان مركز گردشگري تفريحي فردو) ، يك بحث طرح كردم تحت عنوان "درفش داد بر دوش دانش" ، به آن دوستان عرض كردم كه شما در خط مقدم مبارزه با استكبار هستيد نه فقط براي ايران براي كل بشريت تلاش ميكنيد. داريد يك چيزي را از انحصار استكبار در ميآوريد كه حاضر است براي شكسته نشدن اين انحصار آدم بكشد
خيلي جالب است توي همان دانشگاه شهيد بهشتي كه مزدوران آمريكا آمدند اساتيد ما را روز روشن ترور كردند نه پنجاه سال پيش نه بيست سال پيش نه ده سال پيش! در همان دانشگاه يك عده الان علم برداشتهاند درود بر آمريكا!
. باز اين روزها همان خوش خيالهايي كه در آذر 32 فكر ميكردند تمام شد همان تقيزادهها و دكتر سياسيها كه جلوي آقاي نيكسون ايستادند عكس يادگاري روي خط خون شهداي دانشگاه تهران دانشجويان شهيد دانشگاه تهران گرفتند و كف زدند براي ارباب آمريكاييشان همانها باز امروز خيال خام كردند كه مرگ بر آمريكا را از اين كشور گرفتيم. نه آقا شصت سال است بيش از شصت سال است بزرگتر از تو دارند تلاش ميكنند كه مرگ بر آمريكا را از كشور ما بگيرند و درود بر استقلال را از اين كشور بگيرند درود برعزت و درود بر هويت را از اين كشور بگيرند و نتوانستند .
فراز و فرودي كه اتفاق افتاده من خواهشم از دوستان اين است اين تاريخ شصت ساله را بهش نگاه كنيم و نترسيم بلي روزگاري تقيزادهها آمدند روي خون دانشجويان شهيد اين دانشگاهها ايستادند و گفتند درود بر امريكا و گفتند ما با امريكا مشكلي نداريم ما عاشق آمريكا هستيم. امروز هم تقيزادهها راه افتادهاند جوَلاني ميكنند ولي اين انقلاب و اين نهضت و اين علم بيدي نيست كه به اين بادها بلرزد. بگذاريد اينها جوَلان خودشان را بكنند ولي شما هم محكم بر مباني استدلالي خودتان بايستيد و در برابر جماعت كوري كه آفتاب را انكار ميكنند حقايق به اين روشني را انكار مي كنند بايستيد.
بعضيها ميگويند نه اين آمريكا آمريكايي كه مثلا بمب اتم روي هيروشيما انداخت نيست اين آمريكا امريكاي ويتنام نيست چطور نيست ؟ من ميخواهم بگويم اين آمريكا بدتر از آن امريكا است چرا؟ بخاطر اينكه جناياتي كه امروز دارد آمريكا مرتكب ميشود در دهكده به قول خودشان جهاني دارد مرتكب ميشود يعني در شرايطي آمريكا دارد از اسرائيل جنايتكار كودككش دفاع ميكند كه آنلاين صحنههاي تكه تكه شدن كودكان فلسطيني را ميلياردها انسان دارند ميبينند و همين آقاي اوباما لبخند ميزند به روي شيمون پرز و از او حمايت ميكند و از نتانياهو. همين يكي دو سال پيش بود صدها نفر كودك زير پنج سال را كشتند جلوي چشم همه جهان و همين آمريكا محكم ايستاد و از اسرائيل دفاع كرد همين آقاي اوباما. معلوم است كه اين بدتر از قبليها است چون وقاحتش بيشتر از او است. شايد فاجعه هيروشيما مدتها طول كشيد تا عكسي از آن يا فيلمي از آن پخش شد منتشر شد جهان از ابعاد واقعه مطلع شد .
من ميخواهم بگويم اين اوباما از آنها هم وقيحتر و جنايتكارتر و وحشيتر است عملي داريم ميبينيم يمن را ببينيد سوريه را ببينيد اين آمريكا تغييري كرده؟ بعد حالا ما با اين آمريكا برويم دوست بشويم!
انشاالله خداوند توفيق بدهد تاريخمان را ديروزمان را و امروزمان را بهتر بشناسيم و به تكليفمان در مقابل دوستان و دشمنان درست عمل كنيم.
والسلام.
*حالا يك نكته جالب هم راجع به قانون كاپيتولاسيون اين است كه اصلا انقلاب آمريكا در اواخر قرن هجده چطوري شكل ميگيرد ؟آقاي جرج واشنگتن براي چي قيام ميكند؟ يكي از محورهاي اصلي استقلالخواهي آمريكاييها مقابله با كاپيتولاسيون است! مجلس بريتانيا يك قانوني گذراند يكي از سرفصلهايش كاپيتولاسيون اتباع انگليس در آمريكا بود. مردم آمريكا اين را تاب نياوردند و قيام كردند و به استقلال آمريكا از انگليس انجاميد كه اسم اين قانون را آقاي جرج واشنگتن گذاشت قانون جنايت. دويست سال بعد خود آنها آمدند در ايران كاپيتولاسيون اعلام كردند.
خبر تصادفي:
پس خبر تلخ مرگ دوچرخه سوار ايران در رقابتهاي پارالمپيك ريو ر سال 2016 اين بار متاسفانه يكي از كمك داورهاي كشورمان در سانحه رانندگي جان خود را از دست داد. آقاي علي سبكتكتين كمك داور خوب كشورمان در راه برگشت به خانه پس از قضاوت بازي دو تيم دست اولي كشورمان در شهر شوشتر متاسفانه دچار سانحه رانندگي شد و جان خود را در اين رقابتها از دست داد. فدراسيون فوتبال و همچنين كميته داوران اين حادثه تلخ را به جامعه فوتبال و داوري و همچنين جامعه ورزش اصفهان و نيز خانواده ايشان تسليت عرض نمود